نظر شما در مورد مطالب این وبلاگ چیست؟


آمار مطالب

کل مطالب : 371
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 15

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 30
باردید دیروز : 15
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 1589
بازدید سال : 7355
بازدید کلی : 176663

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 1589
بازدید کل : 176663
تعداد مطالب : 371
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : صلاح الدین احمد لواسانی
تاریخ : دو شنبه 8 خرداد 1391
نظرات

 

  (آرم )
کاری از : صلاح الدین احمد لواسانی
بر اساس داستانی کوتاه از : ایزاک آسیموف
قسمت دوم 

(موزیک فاصله)
 

دکتر جیسون (صدای گام هایی که نزدیک میشود) شما باید آقای بیشاپ باشید...........سلام
بیشا= سلام بله خودم هستم...........شما
دکتر جیسون دکتر جیسون هستم ..... معاون پروزه تحقیقاتی درمان اختلالات مغزی با امواج لیزیک
بیشاپ خوشبختم........... اِ .....خانم دکتر کری؟...........
دکتر جیسون بله ایشون و سایر دوستان توی اتاق جلسات منتظر ما هستن ....... از این طرف بفرمایید
بیشاپ بسیار خب .....
(صدای قدم های دو مرد در راهروی خلوت بیمارستان با کمی اکو)
( موزیک فاصله)
(صدای ضربات کوتاه با انگشت به در )
دکتر کری بفرمایید تو.........
(صدای باز شدن در)
دکتر جیسون ( تجسم اینکه ابتدا دکتر جیسون وارد اتاق می شود) آقای بیشاپ اومدند.......
 

تعداد بازدید از این مطلب: 223
موضوعات مرتبط: علمی تخیلی , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : صلاح الدین احمد لواسانی
تاریخ : دو شنبه 8 خرداد 1391
نظرات

 

  (آرم )
کاری از : صلاح الدین احمد لواسانی
بر اساس داستانی کوتاه از : ایزاک آسیموف
قسمت اول 

 



راوی : سلام دوستان باز هم با نمایش دیگری از مجموعه علم در بستر تخیل در خدمت شما هستیم. اگر موافق باشید با هم به نمایش امشب گوش می کنیم. در این نمایش ما بار دیگر با هم سری بدنیای شگفت انگیز ایزاک آسیموف خواهیم زد. پس با ما همراه باشید.
(موزیک فاصله)
جرومی بیشاپ آهنگساز و نوازنده ترومبون ، تا آن روز ، هرگز پایش به یک بیمارستان روانی نرسیده بود .
شاید گاهی به فکرش خطور کرده بود که ممکن است ، روزی بعنوان یک بیمار کارش به یکی از این مکان ها برسد . اماهرگز تصور نمی کرد روزی بعنوان مشاور به چنین مکانی دعوت بشه.
در حالیکه از راهرو های پیچ در پیچ و خلوت آن عبور می کرد ، سعی می نمود لباس های بژ رنگ و متحد الشکل کارکنان ذهنش را مشوش نکند.
(موزیک کوتاه فاصله)
( صدای قدمهای یک زن و یک مرد در راهروی بیمارستان که بهم نزدیک می شوند.)
دکتر کری : سلام ...... شما باید آقای بیشاب باشید.
بیشاپ : ( به شوخی ) تا قبل از اینکه وارد این بیمارستان بشم که اسمم همین بود.
 

تعداد بازدید از این مطلب: 203
موضوعات مرتبط: علمی تخیلی , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


صفحه قبل 1 صفحه بعد

رادیو اینترنتی صدای  ایران

این وبلاگ کشکولی بزرگ است ، که همه آثار خود را در آن ریخته ام . و به همین جهت بسیار شلوغ و پر هرج و مرج است. به همین دلیل تعدادی وبلاگ تخصصی و موضوعی ایجاد کردم. که لینک شان را خواهم گذاشت.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود